بازم چیزی نپرسیدم و چیزی نگفتم ، من بی خبر بودم نت همنمیومدم و کلا شوکه بودم اما با اینکه با کار پری مخالف بودم و هستم وقتی گف حتی ارزش یه پی امم واسش نداشتی خیلیییی بهم برخورد خیلی ناراحت شدم از اینکه حرفش درست بود...
از اون روز می ترسم حتی برم توی چتامون می ترسمچشمم بیفته به عکسات می ترسم ۱ دونه ویس ازت گوش بدم و باز اون حس برگرده ، چون تقریبا صد در صد مطمینم که قسمت زیادی از کله حساتو توی این ۲ سال عذاب وجدان تشکیل میداد
پس اون کسی که زنگ زده بود به بابا و بهش گفته بود دخترت معلم مدرسه استثنایی؟ من بچم وسط سال مریض شده و همچین چیزایی تو بودی ؟
اون اهنگو گوش دادم ، اینجا پست گذاشتم ولی نمی دونم میخونی به این زودیا یا نه ....
عاشقانه ای از جنس غرور......برچسب : نویسنده : 7asheghaneeeha12 بازدید : 223