خوش حالی از یه دروغ

ساخت وبلاگ
شاید مسخره باشه ولی واسه اولین باره  از شنیدن یه دروغ خوش حالم 

حدودا یک ماه پیش بود (۶ اردیبهشت ۹۶) که تموم کرده بودیم ...خیلی مسخره تموم شد حتی بدون خدا حافظی ...نمیدونم شاید دنبال بهونه بود....بازم نمیودونم...الان هیچی نمیدونم...فقط میدونم خوش حالم که زندس...نفس میکشه...۶ اردیبهشت دوستش یه عکسی از اون گذاشت که دور از جونش مثل اینکه از این دنیا رفته...باورم نشد...ولی خودش میدونه همیشه هم گفته که قوی ترین حس درون من حس عذاب وجدانه ...کم کم گذشت با خودم میگفتم نکنه ۱ درصد حقیقت داشته باسه که اگه داشته باشه من میمیرم...زمان گذشت...سخت گذشت...به یه جا رسیدم که همش خوابشو میدیدم... کاری ندارم آخراش ولی گفتی اگه میخوای خوب زندگی کنی تو خوب باش...اینجوری خوب باشم ؟ .... خدارو شکر که زنده ای ...ازدواجتم مبارکت باشه... اینو میگم که بدونی بلوف نمیزنم.. با م.ع وکیل (روبرو اداره شیلات پلاک ۶۸ ) صحبت کردم...از زیر زبونش کشیدم بیرون که زنده ای...

حرکتتون ته نامردی بود.. آدم با دشمنشم این‌کارو نمیکنه نامرد... من که به قل خودت یه زمانی عشقت بودم...الان واقعا هنگم نمیدونم چقد از حرفات راست بوده...نمیدونم اصن دوسم داشتی یا همش وهم و خیال بوده...نمیدونم چقد بهم خندیدین... اگه اومدی تلگرام حتما یه توضیحی داری واسه این‌حرکت... اگه نیومدی هم ینی  اینکه کل حرفات یه دروغی بیشتر نبوده

بازم میگم خدارو شکر که این آخری حداقل دروغ بوده

عاشقانه ای از جنس غرور......
ما را در سایت عاشقانه ای از جنس غرور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7asheghaneeeha12 بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 15:25